شما چطور؟چه خاطره ای از معلم هنر خود دارید؟


اينجه هنر

آیت‌ا... خامنه‌ای: هر اندیشه‌ای که در قالب هنر نگنجد ماندگار نیست. دوستان،بسيار خرسندم ،ازاينكه چند لحظه با شما هستم.وشما نيز با نوشتن نظرا ت خود مرا در بهتر بودنم ياري نماييد.

آنروزها که هنوز روی نیمکتهای چوبی مدرسه راهنمایی فرساد می نشستیم و فکر می کردیم که چرا میگویند تخته سیاه اما سبز یشمی است دست مردی آراسته و موقر با گچ روی همان تخته سبز نوشت که: من لاری پور هستم.
 
پرستیژ این مرد که قرار بود معلم هنرمان باشد کمی عجیب بود. چرا که در آنروزگار (دهه شصت خورشیدی) کشورمان درگیر جنگ بود و فضای انقلابی به ما یاد داده بود که خط اطوی شلوار یعنی تشریفات زیادی!
 
استاد لاری پور در همان روز اول معلمی بود دیگرگونه. به ما ادب و احترام را یاد داد. بچه های بازیگوشی بودیم که چون هنوز روسای آموزش و پرورش قبول نداشتند تنبیه بدنی مضر است پس لاجرم زبان مرسوم معلمان پس کله ای بود و تیپا و گاهی هم شلاق. اما لاری پور همه یکساعت کلاس را برایمان از هنر گفت و بدون ترس از پس کله ای ساکت و مبهوت جیک هم نزدیم گوش دادیم.
 
سهم هنر از هفت روز هفته فقط یکساعت بود که معمولا پیشکش می شد به درس ریاضی و علوم که واجب تر و مهمتر بودند! چشم براه بودیم که زنگ هنر برسد و بیمناک از اینکه مبادا بگویند کتابهای ریاضی روی میز! آقای لاری پور که وارد مدرسه می شد نفس راحت میکشیدیم .
 
لاری پور از همان روزها تا وقتی که در خانه هنر(کانون رشد فعلی و پیشآهنگی قبل از بهمن 57) ) طراحی و نقاشی درس می داد برای ما نمونه معلمی دلسوز و محترم بود که دوستش داشتیم. بعدها که کمی بزرگتر شدیم تازه فهمیدیم لاری پور چه آتشی به جانمان زده. او شیرینی هنر را -به معنای اخص کلمه – به ما چشانده بود. روزی که فهمیدیم شاعر هم هست و اهل ادب احترامش دوچندان شد.
 
معلم هنر ما خیلی خوب یادمان داد که چرا تخته سبز است اما میگویند تخته سیاه. او نقاب از چهره دنیا برداشت و فهماند که واقعیت با حقیقت متقاوت است. زبان هنر را دلسوزانه برای ما هجّی کرد . سالهای نیمکت نشینی گذشت اما استاد لاری پور همچنان معلم ما بود. وقار و تعهد و دلسوزی او همیشه تازگی داشت. مهربانی او و خستگی ناپذیر بودنش تعریف دیگری از هنرمند را برای ما می آورد. استاد لاری پور هنرمند بود. نه از آن دسته جماعتی که خود را به هنر سنجاق می کنند و چنان وانمود می کنند که تافته ای هستند جدا بافته. هنر بر زبان او جاری نبود. هرگز. هنر در رفتارش موج می زد. استاد برای خیلی ها استادی کرد. با همان مهربانی و آرامش و وقار مثال زدنی اش. به رسم دیرین این خاک پر گهر! قدرش ندانستیم و گاهی حرمتش را پاس نداشتیم. خدا مار ببخشاید که اینچنین ناسپاس بودیم.
 
اینک نمی توانم باور کنم که نیست. چون این یک توهم است که لاری پور رفته. مگر می شود آن قامت بلند آراسته و موقر را فراموش کرد؟ هرگز. تا روزی که نام هنر می آید و در ذهنمان چهره استاد لاری پور لبخند می زند او زنده است. بهشت برین جایگاهش باد که شایسته ترین بود


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 18 ارديبهشت 1393برچسب:,ساعت 1:46 توسط دبير هنر| |


Power By: LoxBlog.Com

خدمات وبلاگ نويسان جوان

استخاره با قرآن کریم
دریافت کد استخاره آنلاین

;font-size: 8pt ;TEXT-ALIGN: center ;font-family: Tahoma ;FONT-WEIGHT: bold ;}